سیاره ای از جنس امیر
سیلام برو بچ. دیرو امیر جون شاتوتی شده بود که بیا و ببین(اول شعر ستایش وبعد با عمو شعر عمو زنجیر باف رو خوند)موقع شعر خوندن کتاب سخنگو هم مثله تینکه امیرمحمد و سلطان باید با هم میخوندن که صدای امیر توی مانیتور قوی نبود:( امیرهم طبق روال همیشگی نقش خودش رو نداشت.ولی زمانی که عمو بخاطر عادت زشت پهلون دستشو بست آقا ممنون زنگ زد و گفت که حالا که پهلون نمیتونه کاراشو انجام بده تو به جاش برو بیست جعبه کتاب رو تحویل بگیر.(ماشالا حنجره نگو طلا بگو صدای زنگ گوشی و آقا ممنون رو تو چن ثانیه پشت سر هم اجرامیکنه.) آیتم آقا ممنون هم حکایت ضرب المثل "هر چه از دزد ماند رمال برد"رو تعریف کرد.سلطان و پهلون نقش دزد.عمو نقش پیر مرد و دوباره سلطان نقش رمال رو بازی کرد.تازه عمو ام این ضرب المثل رو توی دستش تقلب نوشته بود.آقا ممنون هم واسه اینکه خط ها قاطی نشن با یه خودکار زیر هر خطی که میخوند خط میکشید. :) از اینا بگذریم میرسیم به قسمت پند داستان که اول آقا ممنون برگشت گفت:بعضی از آدم ها هستن که از آدم های فقیر پول میگیرن و هیچ کاری نمیکنن.منم مونده بودم این چه ربطی داره؟! لابد وقتی امیرجون میگه ربط داره دیگه ولی بعدش که کارگردان بهش اشاره کرد که بره بیرون وقبلش درستشو خوند و رفت.ینی روده بر شده بودم؛خیلی باحال بود آیتم آقا نگهدار هم که تولد پسر یکی از همکاران رو تبریک گفت که تصادفا اسمش امیر بود.منم تولدشو تبریک میگم و همینطور حظور آقای پژمانبازغی که وقتی شنیدم اونجا به عنوان مهمان ویژه حضور دارن خیلی خوشحال شدم. آقا نگهدار هم یه چیز جدید ابداع کرد اونم اینکه از این به بعد واسه اینکه جو صمیمی بشه مخفف نگهدار که میشه نِگی رو صدا کنیم(بین خودمون باشه من اول فک کردم میگه جون نگین!)حالا بگذریم من از اونموقع تا الان دارم فک میکنم مخفف ممنون چی میشه؟؟؟!!(ببین خودت منحرفییییی!) دیروز هم همونطور که دیدید تقدیر از برنامه های ماه رمضون و تابستون بود که عمویی و امیرمحمدجان هم حضور داشتن ولی فقط سه بار نشونشون دادن حالا اصلش امشب ساعت20 هستش یادتون نره ها.
[-Design-] |