سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سیاره ای از جنس امیر

بازم سلام امروز دوبار اومدم .

امیرو دیدید امروز؟قربونش برم شبیه یه آسمون مهربونی شده بود.

الهی بمیرم استدیو هم که گررررم دیگه هیچی.

راستی احساس میکردم امروز امیرجان کمرش درد میکرد.

آخه هم تو نقش آقا ممنون هم تو نقش آقا نگهدار یه توچولو معلوم بود که کمرش میدرده.به هر حال ایشالا تا فردا خوب میشه.

آهااااان راستی یه تیکه که چه عرض کنم مستقیم به عمو برگشت گفت تو خودت به بچه ها میگی کاری نکنن اون وقت خودت میگی اووه اوووه؟!

 


دوشنبه 92/4/24| 9:31 عصر |ژوپیتر| نظر|

به نام خدا

همونجور که میدونید امروز امیرجون اول با لباس خوشگلش که مثل شاتوت شده بود اون شعر قشنگ رو واسه امام رضا خوند.

بعدم شعر مشاغل رو خوندن که آخر شعر وقتی امیر میگفت عموووووو و بعد جا خالی میداد؛رفت طرف دخترا و به عمو گفت:یادته بچه بودی موهاتو اینجوری می بستی؟؟؟ خیلی خنده‌دار

خب برگردیم به موضوع؛بعدم گفت که یه هفته پیش به دوستش گفته دستم درد میکنه و مشقامو تو بنویس.جالبی کار اینجاس که من کل موضوع رو ول کردمو چسبیدم به اینکه یه هفته پیش مگه تابستون نبود؟؟؟؟پس چرا امیر باید مشق داشته باشه؟؟؟؟!!!!قاط زدم

حالا اینارو ولش کن.بعدش حکایت چوپان دروغگو رو به تصویر کشیدن که من بازم به امیرجان بابت تیپ سازی جدیدشو تقلید صدا بهش ایمان اوردم؛چون واقعا خوش درخشید عزیزدلم.نقش کدخدا و صدای منشی تلفن رو بازی کرد.

بعد نوبت آقا ممنون شد که چون عمو وقتی سلطان تازه از خواب بیدار شد بهش اجازه داد دوباره بخوابه آقا ممنون گفت که باید همه ی کارای سلطانو انجام بده و همه ی خونه رو شوشتَه کُنَد.

یه اتفاق جالــــــــبـــــــــــــــــــ دیگه اینکه آقا نگهدار برگشت.[اوووووه اوه اوه جیغ دست هوراموج مکزیکی هلکوپتری]

ینی دیونه ی این بخش ویژه ی برنامه هستم.خعععیــــــــــلی قشنگه.


یکشنبه 92/4/23| 10:3 عصر |ژوپیتر| نظر|

سیــــــــــــــــــــــــــــــــلام..

این جانب بازم اومد.

آخه میدونید چی شد؟دارم کم کم تصمیم میگیرم که هرروز بیامو راجب اون روز بحرفم.

مثلا یکیش همین امروز .امرو اول امیرجان شعر امام علی رو خوند با اون لباس خوشگلش که شبیه خورشید شده بود.

تازه شم یه اتفاق خعیـــــــــــلی خعیــــــــــلی جالب اوفتاد اونم اینکه چهارمین روز از این برنامه موضوعش با موضوع روز چهارم 10006016 یکی شد یعنی حسادت. البت اون موقع  امیرجون لباسش صورتی بود و کفشای جوجه رو پوشیده بود ولی اینجا کفشای پهلون رو پوشیده بود تازه اونموقع امیر وقتی دید نمیتونه با اونا راه بره به نتیجه رسید ولی ایندفه وقتی پهلون کفشاشو خونه ی همسایه که البته سگ نگهبان داشت پرت کرد.

تو نقش آقا ممنون هم عینکش که دو روز پیش گم شده بود پیدا شد[جیغ دست هورا]

از اون باحالتر اینکه امروز برنامه چرخ دار شد.ماشالا چرخشم پَیسه ساز بود ولی خدایی خیلی قشنگ بود مخصوصا شعر شون که واسه چرخ برنامه خونده بودن.

 


شنبه 92/4/22| 8:7 عصر |ژوپیتر| نظر|

امروز امیر و عمو برنامه داشتن که مثله همیشه غیر منتظره بودن

و غافلگیرمون کردن.من خودم فکرمیکردم پنجشنبه برنامه دارن امروزم که

 امیرجان شعر حمد رو خوندن فکر میکردم همینجوری واسه ماه رمضون

 گذاشتن که یهو دیدم جی جی جی جینگ سلطان و دارن نشون

 میدن.هیچی دیگه جاتون خالی تا دیدم برنامه شون شروع شده با کله

پریدم جلو تلوزیون همینجوری داشتم سلطانو مینگاهیدم که آقا ممنون

 گل گلاب ام تشریف اوردن .ینی نبودید قیافه ی منو اون لحظه ببینید

 سوژه ای بود واس خودش!

خوب دیگه عموجون و امیرمحمدگلمونم که اومدن و روزای خوبو ناب هم

 انتظار همه ی جوجه رنگی ها رو میکشه.

بای تا آپ بعدیچشمک


چهارشنبه 92/4/19| 9:37 عصر |ژوپیتر| نظر|

<   <<   6      

[-Design-]

a>

هرروز،همون روز - سیاره ای از جنس امیر