سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سیاره ای از جنس امیر

دیروز امیرجونمون عین یه فرشته ی مهربون شده بود.اول شعر شعر محمدامین و بعد با عمو اون شعر جدیدرو خوند.(خعلی ام ژستای روی پله اش قشنگ بود)

اینم که نقش خودشو نداشت نیاز به گفتن نداره.

آقا ممنون هم اومد و از سلطان بابت زود رنجیش شکایت که وقتی میخواست یه مثل براش تعریف کنه قهر کردو رفت"خر همان خر است فقط پالانش فرق میکند"

و بعد حکایت رو تعریفید که یه معلمی بود که به مردم بی سواد درس میادید ولی یکی از شاگردا بخاطر اینکه بگه من خعلی میفهمم هی حرف های قلمبه سلمبه میزد.

مثلا وقتی استاد میگفت:اگه میخواین ثروتمند باشین باید تلاش کنین.اون مرد جواب میداد وقتی با ثروت فساد کار میشیم ثروت به هیچ دردی نمیخوره.حالا هر چی معلم بهش میگفت:اگه ثروت از راه حلال باشه اینجوری نمیشه مگه میفهمید؟؟این قد حرف میزد تا راوی مجبور شد خودش وارد عمل بشه.بعد معلم گفت:بدبختی خوبه یا خوشبختی؟شاگرد گفت:بد بختی.بعد معلم رو به بچه ها گفت:هرکی موافقه دستش بالا(جاتون خالی که نبود دیدین،همه ی بچه ها البت بیشتر دخدرا دستشونو بردن بالا)بعد معلم گفت:ما با اینا هماهنگ کردیم کسی دستشو بالا نکنه چرا بالا کردن؟؟حالا این دفه ی اول.بعد دوباره معلم پرسید مسواک زدن خوبه یا نزدن؟شاگرد:نزدن.معلم:هرکی موافقه دستش بالا.و اینکه بچه هایی که دوباره دستشون بالاسخیلی خنده‌دار

ولی خدا خیرشون بده موجبات شادی ما و آقا ممنون رو فراهم کردن.بعد معلم چنتا هیمنجوری گفت و بعد برگشته به راوی میگه اینارو از خودم میگم تومتنو نیگا نکن.خخخخخ

بعد یه مرد اومد و گفت:خرم.خرم خرم.خرم گمشده و بعد معلم به شاگردش اشاره کرد و گفت:این خره تو هستش"خرهمان خر است فقط پالانش فرق میکند"(مرد:عمو.معلم:سلطان.شاگرد:پهلون)

تو آیتم آقا نگهدار هم اول تو دماغ واسه خودش میزانسن میسازه و ایده میده بعدم خانوم نصر پیامک داده شوهرمو چیکار کردین؟امشب باجناقش میاد.!

بعدم داستان دوتا پسر مجردو تعریف کرد که مونده بودن غذاچی درست کنن.و بعد به هم دیگه گفتن اگه ازدواج میکردیم الان اینجوری نمیشد.ولی بعد که به مشکلاتش میفکرن منصرف میشن.بعد آقا نگهدارلازانیارو بهشون معرفی کرد و اون دوتا دیگه کلا مشتاق شدن واسه ازدواج.آقا نگهدار هم گفتن این محصولی هستش که باعث میشه ازدواج کنید.آقای تو دماغ هم که مشتاق تر از همه.

بعدم پهلون از مادر عمو تشکر کرد که شلوارشو باآژانس از اون سر دنیا فرستاده چون خودش با شلوار مشکی اومده بود(خدایی من میگم سرمه ای چه ربطی به زرد داره که عمو پوشیده نگو همینم مامان فاطمه لطف کرده)


جمعه 92/6/15| 11:18 صبح |ژوپیتر|


[-Design-]

a>

شلوار عمویی - سیاره ای از جنس امیر