سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سیاره ای از جنس امیر

سیلام بچه ها.

امروز امیرمثه یه خورشید خوشگل تو آسمون بود و شعر امام علی که من بخاطر سبک شادش خیلی دوسش دارم رو خوند.

بعدم شعر "پشت یه کوه زیبا" رو خوندودرحین خوندن یه بار رو پله ها نشست که من این صحنه شم دوست داشتم چون خیلی رومانتیکه.

بعدم به جای کتاب سخنگو به لهجه هرمزگانی با عمو اِسپیک کرد.

دیگه ام نقش خودشونداشت.

آقا ممنون هم اولش گفت:من یه دوست خوب دارم عمو هم همه چیو گفت جز کتاب.

بعدم حکایت خاله خرسه رو با ورژن جدید تعریف کردکه خاله خرسه که سلطان باشه صابخونه اش که پهلون باشه بیرونش کرده بود و پیر مرد(عمو)با صاب خونه خرسه پول پیش رو حساب کرد و خاله خرسه هم که به فکر جبران بود وقتی پیرمرد خوابیده بودو یه مگز روش نشست خرسه با اسپری زد توچشم پیر مرد.تو مدت نمایش هم دقیقه ای نبود که عمو با اون عصاش نخوره زمینجالب بود

آقا نگهدار هم داستان دوتا دختر دانشجو رو که انرژی نداشتن و با پیکوتک زندگیشون دگرگون شد رو تعریف کرد.

تازه یه جا دیالوگو یادش رفت و نمیتونست درست حسابی متن رو ببینه که خونه ی ما و استدیو باهم رفت هوا.

 بنا به گفته ایلیاجون و به افتخار آقانگهدار حالا همگی با هم"هیکلت خیلی تکه/ تو جیبات پیکوتکه"

از اینا بگذریم یه گلگی داشتم از این آیتم آخر اونم اینکه چرا تو نمایش های حاجاآقامحمدی فقط پسر هارو میارید؟

این یک، دو اینکه خب کولرو درست کنید دیگه. :)


یکشنبه 92/5/13| 7:48 عصر |ژوپیتر| نظر|


[-Design-]

a>

نقشش - سیاره ای از جنس امیر